۰

روایتی از یک هجرت جهادی

 خاطرات

 

محمد باقر قالیباف در صفحه شخصی خود نوشت؛ در سفری، اتفاقی بر می‌خورند به مشکلات و مصائب مردمی که در بخشی از شهرستان رودبار روزگار می‌گذرانند. شوهر خانواده که طلبه است، با همراهی همسرش، که معلم است، تصمیم به هجرت و کمک به این مردم می‌گیرند. خانم که کارمند رسمی آموزش و پرورش در مرکز یک استان برخوردار بوده، کارش را به صورت دائمی منتقل کند به روستایی در شهرستان رودبار. آقا هم بین دوستان طرح موضوع می‌کند و پانزده خانواده طلبه و دانشجوی دیگر را می‌آورد پای این #هجرت_جهادی.
حالا دو سال است که آن خانم از ابتدایی تا دبیرستان را در روستا تدریس می‌کند. همه در خانه‌هایی گلی و محقر زندگی می‌کنند، اما خدماتشان به ۴۴ پارچه آبادی می‌رسد. بین‌شان فارغ‌التحصیل کشاورزی هست، متخصص طب سنتی هست و. در روستا‌ها پخش شده‌اند و دارند تلاش می‌کنند تا کیفیت زندگی مردم بیشتر شود. این‌ها هجرت به اروپا نکرده‌اند، مثلا نرفته‌اند به فلان دفتر در لندن. رفته‌اند جایی که به رغم بودن در منطقه پر بارش کشور، آب خوردن ندارد و باید با دبه بروند و برای خودشان آب بیاورند. با تلاشی که کرده‌اند برداشت گندم را به دو برابر افزایش داده‌اند و امیدوارند که این را به چهار برابر برسانند.
درد اینجاست که در این منطقه شش هزار هکتار زمین را که تحت کشت دیم است، روستاییان دارند با همان شیوه سنتی چهل سال قبل کاشت و داشت و برداشت را انجام می‌دهند. رفتم به دیدارشان برای کمک و گفتن خداقوت. #اقتصاد_مقاومتی با این‌ها معنی پیدا می‌کند

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی