۰

روایت قالیباف از دادن خبر بازگشت پیکر مطهر یک شهید

 خاطرات

قالیباف در آستانه هفته دفاع مقدس روایتی را از خبر بازگشت پیکر مطهر شهید مفقودالاثر حسین مهاجر به مادر شهید در اینستاگرام منتشر کرد و نوشت:


 
مادرش چند سال پیش از من پرسید: «آقا باقر مطمئنی پسرم شهید شده؟ آخر هر بار که تلفن زنگ می‌زند یا در خانه را می‌زنند، منتظر شنیدن خبری از او هستم.» سرم را زیر انداختم و سکوت کردم. مادر می‌خواست پیکر مطهر پسرش را ببیند.

حسین و محسن را با یتیمی بزرگ کرده بود. محسن که برادر کوچکتر بود، در عملیات مسلم ابن عقیل شهید شد و پیکر‌ پاکش در منطقه ماند و بازنگشت.

از آن به بعد، مادر بود و حسین، پسر بزرگش. یک ماه از عقد حسین نمی‌گذشت که من و شهید چراغچی و یکی دیگر از دوستان برای خداحافظی به در منزلش رفتیم، رهایمان نکرد و هرچه اصرار کردیم که «برادر من، شما تازه عقد کرده‌ای، بیشتر بمان و بعداً بیا» قبول نکرد و با ما راهی شد؛ در عملیات خیبر شرکت کرد و دیگر بازنگشت.

امشب بعد از سی و‌ چهار سال، در هفته دفاع مقدس و یک شب مانده به محرم، همراه با چند نفر از دوستان به منزل مادر رفتیم تا به او خبر بازگشت حسین را بدهیم.

مادر، نیمه‌شب به دیدار پیکر‌ پاک فرزندش می‌رود و تا پاسی از صبح با او خلوت می‌کند و از سختی‌های ایام فراق با او خواهد گفت؛ و فردا این شهید عزیز را تشییع خواهیم کرد.

خداوند بر درجات این شهید عزیز بیافزاید و سایه این مادر و سایر پدران و مادران شهدایمان را بر سرمان محفوظ بدارد.

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی